آنیسا فرشته ای از بهشت برای من

فرشته ای در راه

  عزیز دل مامانی بالاخره خدای مهربون یه بار دیگه لطفشو شامل حال منو بابایی کرد  امروز رفتم آزمایش دادم ولی نا امید از این که این امتحان سخت الهی هنوز ادامه داره وقتی جواب آزمایشمو گرفتم حتی بهش نگاه هم نکردم وقتی از آزمایشگاه اومدم بیرون کنجکاو شدم ببینم بتام چند بوده که چشمم به عدد بتام میخ شد آخه اصلا انتظار نداشتم این ماه مامان شده باشم اما خدا همیشه تو شرایطی که اصلا انتظارشو نداری نعمت هاشو به ما بنده هاش میده تا خدابودنشو وقدرتشو به رخ بنده هایش بکشونه این اولین بارم نبود که اینجوری سورپ رایز می شدم . خداجونم خدای بزرگم  خدای مهربونم ازت ممنونم که بهم یه فرصت دوباره دادی تا مامان باشم...
18 فروردين 1392

بدون عنوان

  دلتنگ شدن حس نبودن کسیست که تمام وجودت به یکباره تمنای بودنش را میکند          عا قبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا مینهد.  آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر مینهد .  بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است  بوی او چون عطر گلهای بهشت در مشام جان من پیچیده است ...
25 بهمن 1391

بدون عنوان

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند        قصه کور شدن را گره ها میفهمند سخت بالا بروی ساده بیایی  پایین       قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند
12 بهمن 1391

بدون عنوان

                                                               سلام فرشته کوچولوم الان چند وقتی میشه که منو بابایی از خدا خواستیم تو رو به  ما  هدیه بده تا زندگیمون با اومدنت جون دوباره ای بگیره .چند وقتیه فرشته مامانی  جای خالیتو توی خونمون بد جوری احساس می کنیم منو بابایی بی صبرانه منتظره  اون روز...
10 بهمن 1391

بدون عنوان

مامان جون مثل فرشته ها خوابیده بودی  بابایی هم که خسته بود دلش خواست پیشه تو دراز بکشه تا بهش انرژیه دوباره بدی اما بابایی هم خوابش رفت منم گفتم یه عکس از این بابا و دختره ناز بگیرم   ...
22 اسفند 1390