وقتی آنیسا نشست
دختره نازنینم دیروز رفته بودیم خونه خاله زهره خاله نرگسم اونجا بود
ظهر بود همه مشغول غذا دادن به نی نیامون
توبه یکی از اسباب بازیایآرتمیس خیلی عکس العمل نشون می دادی
خاله نرگس پیشنهاد داد که تورو بنشونیم ببینیم به زوق اسباب با زیمیشینی
نشوندمت اسباب بازی رو گذاشتم جلوت تو هم نشستی به بازی کردن
خدا می دونه که اون لخظه چقدر زوقتو کردم هموم لخظه یه عکس ازت گرفتیم
فرستادیم به خاله ظریفه.
امروز دخترم پنج ماه و هشت روزشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی