آنیسا فرشته ای از بهشت برای من

خوش اومدی بهار زندگیم

دیروزاز صبح که بیدار شدم حال خوبی نداشتم وقتی تلفنی به خاله نرگست اطلاع دادم نگران شد و گفت تو این روزا نباید تنها بمونی برا همین عصری با مرسانا جون اومد خونمون حالم داشت بدتر میشد همش خودتو جمع میکردی یه گوشه و باعث میشدی دل مامان درد بگیره منم فقط نگران تو بودم که نکنه خدای نکرده برای تو مشکلی پیش اومده باشه که دیگه ساعت 8شب بود که طاقتم سر اومد و زدم زیره گریه آخه خیلی نگران تو بودم نفسم خلاصه اون شب به اسرار خاله نرگست منو بابایی رفتیم بیمارستان بخش اورزانس که متوجه شدیم درد زایمان طبیعی بوده که اومده سراغم وقتی بهم گفتن باید بستری شی و برای زایمان آماده بشی کلی زدم زیره گریه خیلی نگرنت بودم همش میگفتم بچه من کوچ...
6 آذر 1392

بدون عنوان

از وقتی وارد ماه نهم شدم حرکاتت برام عجیبه خودتو همش یه گوشه دلم جمع میکنی بعدش بیحرکت می مونی مامان خیلی دردش میگیره دوست دارم زودتر بیای عزیزم تا از این جای تنگ و تاریک خلاص شی دکتر گفته 13 آذر به دنیا میای چیزی نمونده نفسم یه کم دیگه تحمل کنی همه چی حله نکنه عجله کنی زودتر بیای مامان دلش نمیخوا د فرشته کوچولوشو تو دستگاه ببینه ...
1 آذر 1392

ورودت به ماه نهم مبارک

  خدایا ازت ممنونم که دخترم به سلامتی یه ماه دیگه هم بزرگتر شد مامان جون با همه وسواسی که رو اسمت پیدا کرده بودیم بالاخره برات یه اسم انتخاب کردیم آنیسا به معنیه مثل عشق مثا خدا وقتی زیره لب اسمتو با خودم تکرار میکنم احساس میکنم تمام عمر این اسم  تو ذهنمو و قلبم بوده آشنا تر از این اسم  مگه اسمه دیگه ای هم برام هست؟ امروز آنیسای من 35هفتشه ...
17 آبان 1392

همه هستیه مامان ورودت به هشتمین ماه مبارک

دخترم  ماه آسمونیم با تو فصل زیبای زندگیمو تجربه کردم. خدای مهربونم عاشقانه ازت تشکر میکنم  هدیه ای بهتر و زیبا تر از دخترم   برای من نبود و تو خدا جونم  اون رو به من با دست و دلبازی عطا کردی. هدیه آسمونیه من ورودت به ماه هشتم رو تبریک میگم. امروز دخمل مامان سی هفتشه و تو هفته بیست ونه یک کیلو ودویست وپنجاه گرم بودش.   ...
12 مهر 1392

ورودت به ماه هفتم مبارک باشه مامانی

نور چشمم امیدم همه ی هستیم دختر دوست داشتنیم خیلی دوست دارم. خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که فرشته ی کوچولوم این ماهم به سلامتی گزروند و وارد ماه هفتم شد . امروز بابایی بهم گفت که خیلی بیقراره دیدنه روی ماهته ودیگه طاقت انتظارتو نداره  عزیزم بابایی خیلی دوست داره من اینو تو تمام احساس و درونش میبینم. دختر بی همتای من این ماه منو باباییت اسمتو انتخاب میکنیم  مامانی یه لیست بلند بالا نوشته که هر وقت می خونمش خیلی گیج میشم وسواس شدیدی رو اسمت پیدا کردم احساس میکنم هیچ اسمی نیست که لیاقت فرشته ی بهشتیه منو داشته باشه اما این ماه دیگه تصمیم قطعی میگیریم و یه اسم خوشگل برای عزیزه دلم انتخاب...
12 شهريور 1392

ورودت به ماه ششم مبارک مامانی

مامان جونی نمیدونم با چه کلمه و لغتی میتونم حس قشنگ درونمو بنویسم . توبهترین و با شکوهترین هدیه خدا برای زندگیه منو بابایی هستی. گله همیشه بهار من ورود به ماه ششم رو تبریک میگم.                                               ...
13 مرداد 1392

بدون عنوان

فرشته مامانی تقریبا 2هفته ای میشه که مامان تکونای قشنگتو حس میکنه امروز رفتم سونو میخواستم مطمئن شم که خدای مهربون بهم دختر داده آخه منو بابایی  تسمیم گرفتیم تا سنگینتر از این نشدم خرید سیسمونی تو شروع کنیم . شیطونک من انقدر تکون میخوردیو شیطونی میکردی که به آقای دکتر اجازه نمیدادی صدای قلب  قشنگتو بشنوه. امروز ووروجک من 20هفته 1روزشه وزنشم 335 گرم شده . الهی که قوربون اون هیکل 335 گرمیت بشم مامان جون.....   ...
5 مرداد 1392

ورودت به ماه پنجم مبارک

بهار زندگیم امروز چهارمین ماهت تموم شدو وارد ماه پنجم شدی . دختر بی همتای من بی صبرانه منتظره اون روزیم که تورو توبغلم بگیرم وعطر تنت رو بو بکشم.  فرشته ی آسمونیه من دوست دارم حتی بیشتر از خودم تو شدی تمام معنای زندگیه مامان. دختر خوشگل من از اولین تکونش هنوز تکون نخورده البته کوچولو تر از اینی هستی که مامان بتونه  حست کنه اما مامانی رو هوایی کردی عزیزم تقسیر تو بوده که زود تکون خوردی حالا مامانیم  پر توقع شده میخواد هر لحظه نی نیشو حس کنه.                  ...
13 تير 1392

مامانی دیگه تکونای دختره قشنگشو حس میکنه

دیروز صبح ساعت 7 بود که برای اولین بار یه تکون خوردی مامان از اینکه تونست حست کنه خیلی خوشحاله. خدا جونم ازت ممنونم که این لحظه های شیرینو به من هدیه دادی چقدر حس قشنگیه وقتی تمام زندگیتو هدفتو و دلبستگیتو از درونت حس کنی. امروزم نشته بودم که چند ثانیه ای وول خوردی اما مامان جون این دفعه واضح تر از دیروز چون قشنگ شکمه مامانی رو تکون دادی فکر کنم دخمل مامان خیلی شیطون باشه چون خاله ظریفتم تو هفته بیست بود که تکونای دخترخالتو فهمید  دختر قشنگم امروز 16 هفته و 3روزشه                                        ...
2 تير 1392